در این فاصله او شمشیر رافروخته بود وبه جای ان یک شمشیر چوبی در غلاف گذاشته بود تا فردا چه پیش آید.!!!
شاه عباس از حقه او با خبر شد وبرای اینکه اورا گیر بیندازد فرمان داد فردا صبح او گردن گناهکار رابزند .پینه دوز فکرکرد اگر فردا شاه ازسرش آگاه شود جانش در خطر است . بلافاصله به شاه گفت :قربان اگر این مرد بی گناه باشد شمشیر اهدایی همایونی به چوب تبدیل خواهد شد واگر گناهکار باشد به سزای عملش می رسد.
هنگاه اجرای حکم شمشیر چوبی را از غلاف درآورد وبه پای شاه افتاد که قربان ملاحظه کردید این مرد بی گناه است ؟
شاه عباس گفت : ای پینه دوز دوره گرد وای سقا وای ... به شغل پینه دوزی برگردد که نمی توان شادی را از تو گرفت.